هدیه خانمهدیه خانم، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

هدیه ی مامان و بابا

سومین ماهگرد هدیه گلی

امروز سومین ماهیه که تو در کنارمونی هستی مامان . دیشب درست نخوابیدی نمی دونم چرا . الان که اومدم سراغ وبلاگت با زحمت فراوان تونستم بخوابونمت . دوست داری بیدار باشیو بازی کنی ولی منم کار دارم قربونت بشم . قبلنا بیشتر میخوابیدی تا 11 میخوابیدی ولی الان بزور تا 10 می خوابی . با وجود خوردن دارو . چند روزیه که سرما خوردی دردو بلات بخوره تو جونم . امیدوارم زودتر خوب بشی . هرچی بیشتر می گذره بیشتر بهت وابسته میشم . حتی طاقت یه لحظه دوریتو ندارم هر چی می بوسمت سیر نمیشم . اینم عکسایی که تو این چند روز از لباسای قشنگت ازت گرفتم دختر قشنگم. تازه چند تا عکس از دختر خالت هم گرفتم که می زارمشون . ...
5 فروردين 1392

اولین عید کنار هدیه ی خدا

عزیزم هدیه گلی امسال اولین سالیه که تو در کنارمون هستی قربونت بشم . روز چهارشنبه یعنی روز عید عمت زنگ زد گفت بیاید برای ناهار خونه ی بابا بزرگت . تو یادت نمی مونه وقتی تو شکمم بودی اتفاقات زیادی افتاد بابا بزرگت بعد از یک سال که تو کما بود فوت شد عمه ی وسطیت یعنی عمه شهین در اثر بیماری فوت شد خلاصه روز عید حسابی جای همشون خالی بود و دل همه حسابی گرفته بود . بابا بزرگ و عمت خیلی دوست داشتن ببیننت برای اومدنت خیلی دعا می کردن و مطمینم کاملا آگاهن و تورو می بینن فقط تو نتونستی اونارو ببینی . اینم عکسیه که کنار سفره ی هفت سین خونه ی بابا بزرگت ازت گرفتم . ...
5 فروردين 1392

بدون عنوان

این یکی از لباسای عیدته که من و بابات با مشقت فراوان تنت کردیم . خیلی از لباس پوشیدن بدت میاد ولی من دوست دارم مرتب لباسای قشنگ تنت کنم که دردسرمون خیلی زیاد میشه . تا نگیرمت تو بغلم آروم نمیشی امید مامانت . امیدوارم بعدا که این مطلب دیدی حسابی بخندی . ...
23 اسفند 1391

بدون عنوان

جیگر مامان دیروز عزیز اومده اینجا و با هم بردیمت حموم قربونت بشم الهی . گریه کردی ولی تو گریه هات می خندیدی انگار بغض کرده بودی . دیروز خیلی دختر خوبی بودی عزیزم چون من کار داشتم تو هم بی تابی نمیکردی . این عکس بعد از حمامته تو تخت خودت .   ...
23 اسفند 1391

خنده های قشنگ

از بعد از 40 خداروشکر خیلی می خندی . ولی بعد از 2 ماهگی یه خنده هایی می کنی که اگه صدا داشتن اسمشون قهقهه بود قربونت برم . وقتی می خندی تمام خستگیام از تنم بیرون می رن حتی اگه از شدت خستگی درمونده شده باشم . باهات حرف میزنیم مخصوصا بابات باهاش حرف می زنی حسابی درد و دل می کنی . ای کاش می تونستیم بفهمیم چی می گی دختر گلم . وقتی داری شیر می خوری همش می خندی و هر وقت به یه تابلو و ساعتی که تو پذیرایی  زدس نگاه می کنی فقط می خندی . خیلی دوست دارم بدونم چی توشون می بینی که واست خنده دارن زندگی مامان .                              ...
23 اسفند 1391

تولد دخملم

دخمل گلم در روز 5 دی 1391 بدنیا اومد . اون هدیه ی خدا به مامان باباشه . خدا رو بابت این نعمت بزرگ شکرگذاری می کنیم  ...
21 اسفند 1391

دختر خاله ثنا

این عکس دختر خالته عزیزم اون 17 روز از تو کوچیک تره . امیدوارم تو آینده بتونید دوستای خوبی برا هم باشید . امیدوارم بعدا که عکستونو دیدین خوشحال بشین . سمت راستیه خودتی سمت چپیه ثنا ...
21 اسفند 1391