هدیه خانمهدیه خانم، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

هدیه ی مامان و بابا

شب قبل از واکسن 4 ماهگی

سلام عزیز مامان . شبت بخیر گلم . فردا روز سختیو در پیش داری . فردا واکسن 4 ماهگیته و من خیلی استرس دارم و می ترسم . امیدوارم خیلی بهت سخت نگذره . امروز من یکم سرماخوردم نتونستم از ته دلم بوست کنم و تو بغلت بگیرم قربونت بشم الهی . با این حال احساس می کنم که تو یکم بی حال بودی امیدوارم حسم اشتباه باشه و تو سرما نخوری عزیز دلم . امیدوارم فردا خوب باشی و بتونم بیام خبره خوب بودنت برات بنویسم .  ...
4 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

این عکس هم روز جمعه 30 فروردین تو خونه ی خودمون بعد از حمام رفتنت ازت گرفتم . قربون شکل ماهت برم . ...
31 فروردين 1392

بدون عنوان

این عکس هم  من داشتم کارای شخصیمو انجام می دادم تو رو گذاشته بودم تو کریرت . داشتی با دستات بازی می کردی و حسابی تو حس بودی منم صدات کردم و عکسو گرفتم . ...
31 فروردين 1392

بدون عنوان

اینم یه عکس دیگه که دایی سعید از پشت کمرتو گرفته بود و با امیری عمه عکس گرفته بودی قربونش برم . مامان جون اینم بگم که امیر رضا نه  تو و نه ثنا رو اصلا نگاه نمیکرد خیلی برا همه عجیب بود بعدا یادمون باشه ازش بپرسیم قربونش برم الهی . اون شب یا مرواریدای ساپورتتو می گرفت می کشید یا مال لباستو . ولی اصلا به خودت نگاه نمیکرد  .  ...
31 فروردين 1392

بدون عنوان

اینم عکسیه که تو سیزده بدر  رفته بودیم سوم شعبان در حالی که خوابی ازت گرفتم دیگه بعد از این خواب که بیدار شدی کاملا بهم ریختی قربونت برم الهی .  ...
31 فروردين 1392

بدون عنوان

اینم یه عکس دیگه از برگشتن شوشتر که تورو گذاشته بودم تو کریرت عقب نشسته بودی قربونت برم و همش می خندیدیو حرف می زدی .  ...
31 فروردين 1392

بدون عنوان

اینم یه نما از یه سمت آبشار خیلی قشنگه مامانت که خیلی لذت برد . به خاطر وجود تو امسال قسمت شد بریم زندگی مامانت. ...
28 فروردين 1392