بدون عنوان
این عکس هم روز جمعه 30 فروردین تو خونه ی خودمون بعد از حمام رفتنت ازت گرفتم . قربون شکل ماهت برم . ...
نویسنده :
مامان هدیه
23:10
بدون عنوان
این عکس هم من داشتم کارای شخصیمو انجام می دادم تو رو گذاشته بودم تو کریرت . داشتی با دستات بازی می کردی و حسابی تو حس بودی منم صدات کردم و عکسو گرفتم . ...
نویسنده :
مامان هدیه
22:58
بدون عنوان
اینم یه عکس دیگه که دایی سعید از پشت کمرتو گرفته بود و با امیری عمه عکس گرفته بودی قربونش برم . مامان جون اینم بگم که امیر رضا نه تو و نه ثنا رو اصلا نگاه نمیکرد خیلی برا همه عجیب بود بعدا یادمون باشه ازش بپرسیم قربونش برم الهی . اون شب یا مرواریدای ساپورتتو می گرفت می کشید یا مال لباستو . ولی اصلا به خودت نگاه نمیکرد . ...
نویسنده :
مامان هدیه
22:46
بدون عنوان
اینم عکسیه که برا عید دیدنی رفته بودیم خونه دایی سعید و ازت گرفتم قربون خودتو لباسات برم ...
نویسنده :
مامان هدیه
22:31
بدون عنوان
اینم عکسیه که تو سیزده بدر رفته بودیم سوم شعبان در حالی که خوابی ازت گرفتم دیگه بعد از این خواب که بیدار شدی کاملا بهم ریختی قربونت برم الهی . ...
نویسنده :
مامان هدیه
19:20
بدون عنوان
اینم یه عکس دیگه از برگشتن شوشتر که تورو گذاشته بودم تو کریرت عقب نشسته بودی قربونت برم و همش می خندیدیو حرف می زدی . ...
نویسنده :
مامان هدیه
19:14
بدون عنوان
اینم یه نما از یه سمت آبشار خیلی قشنگه مامانت که خیلی لذت برد . به خاطر وجود تو امسال قسمت شد بریم زندگی مامانت. ...
نویسنده :
مامان هدیه
21:16
رفتن به شوشتر
سلام دختر گلم چند وقتیه که فرصت نکردم بیام سراغ وبلاگت روز 12 فروردین من و بابات و خودت با هم رفتیم شوشتر خیلی خوب بود ولی خیلی گرم بود من چند سالی بود که دوست داشتم برم آبشارارو ببینم ولی هیچ وقت فرصت نشد تا اینکه بابایی گفت پاشو بریم من چون تو از خواب بیدار شده بودی گفتم باشه تقریبا ساعت 11و نیم از دزفول خارج شدیم دیر رفتیم خیلی گرم بود تو خیلی اذیت شدی از اون روز دیگه بهم ریختی . خیلی بد خواب شده بودی و خیلی گریه و بی تابی می کردی الان هنوز هم اثراتش مونده وقتی خوابت میاد خیلی گریه می کنی و هر جا باشیم باید خودمونو برسونیم خونه تا دختر گلم در کمال آرامش تو تخت خودش بخوابه . قربونت برم الهی تو این مدت اصلا نتونستیم جایی بریم جون تو مشکل خو...
نویسنده :
مامان هدیه
21:08