هدیه خانمهدیه خانم، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

هدیه ی مامان و بابا

وقایع چند ماه اخیر

1394/1/25 10:07
نویسنده : مامان هدیه
736 بازدید
اشتراک گذاری

سلام زندگی مامان 

یه هفته بعد از تولدت ما اسباب کشی داشتیم . خلاصه بگم  یکی از دلایل بزرگ نیومدن تو وبلاک این موضوع بود .

خیلی برام سخت بود ولی خدا خیلی کمک کرد . تو هم خیلی اذیت نکردی . فک کنم یکم اذیت شدی ولی تموم شد دیگه نفسم . تقریبا 10 روزی طول کشید تا زندگی به روال عادیش برگشت . در کل سه روز تو رو گذاشتم اینور اونور تا هم ااذیت نشی و هم اذیت نکنی .خجالت دردت بجونم خیلی تو فکرت بودم ولی چاره ی دیگه ای هم نداشتم . یه روز پیش خاله وحیده بودی و با ثنا بازی کردی دستش درد نکنه .

یه روز پیش زندایی حمیده بودی با امیری بازی کردی

تلاش های مکرر زندایی برای خوابوندن هدیه و امیررضا خندونک

یه روز هم پیش عزیز .

خلاصه دست همگی درد نکنه و بالاخره تموم شدن اون روزا خداروشکر .

هدیه تو خونه ی جدید

    

شب اول تو خونه ی جدید . از شدت سرما و وصل نکردن بخاری رفتی اینطوری خوابیدی چشمک

استقلال دخترم

فرشته ی با حجابم

 

دو تا دختر خاله

چند روز اول کارمون شده بود هر روز با اتوبوس میرفتیم در مغازه که با بابا جون بریم دنبال کارامون زیبا

تهنای تهنا تو اتوبوس و خودت تصمیم گرفتی بری اونجا بشینی

کمک دخترم تو شستن موکت تو خونه ی بابا یزرگ

از راست به چپ (آرمیتا * امیررضا * ثنا *هدیه )

* شما و آرمیتا (نوه ی دایی من که تو یه روز به دنیا اومدین با 10 دقیقه اختلاف)

هدیه گلی در حال نماز خوندن با پدر بوس

سفره ی شب یلدا البته با چند شب تاخیر (به علت شبهای آخر صفر) خونه ی دایی سعید . عزیز و آقاجون به خاطر تولد یاسین تهران بودن . به همین خاطر خونه ی دایی سعید برگزار شد .

این هم از نی نی یاسین پسر خاله عاطی بوسبوسبوسمحبتمحبتمحبت

این هم از دوقلوهای خاله سارا (دوست مامان )محبتمحبت

بوسبوسفرهاد و فرهان

وقتی آب میخوای بخوری حتما باید رو صندلی نوش جان کنی بوس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)