بالاخره گوشای هدیه گلی سوراخ شد
مامان جون وقتی دو ماهت بود می خواستم ببرمت گوشاتو سوراخ کنم همه می گفتن نه نمی خواد فعلا. منم گفتم تا زمستونه و کلاه یا روسری می زنی سرت بهتره سوراخشون کنم که زیاد اذیت نشی بردمت که دیدم دکتر گفت هنوز زوده لایه ی گوشش هنوز نازکه 2 ماه دیگه بیارش . منم امروز بردمت حمام و تصمیم گرفتم که ببرمت برای سوراخ کردن گوش . ساعت تقریبا 7 بود که رفتیم و چون بابا نمیشد بیاد به خاطر موقعیت کاریش مجبور شدم خودم تنها ببرمت خیلی می ترسیدم . خلاصه نوبتمون شد اولش دکتر که داشت با خودکار مکان سوراخ کردنو مشخص میکرد فکر کردی داره باهات بازی می کنه ( دالی بازی) همش می خندیدی بمیرم الهی وقتی سوراخشون کرد کلی گریه کردی منم همین طور باهات گریه می کردم و داد می زدم خیلی ترسیده بودم تو هم نمی زاشتی و سرتو تکون می دادی دکتر نمی تونست کارشو انجام بده . تازه بنده خدا منشیش تورو گرفته بود چون من گفتمش می ترسم . بعد از اینکه کارش تموم شد باز هم گریه می کردی شیر بهت دادم . با توجه به اینکه من احساس می کنم ماشاله بهت خیلی باهوشی یعنی احساس میکنم نی نی نیستی با این چیزا سرت کلاه نمی رفت تازه جغجتو با خودم برده بودم ولی تو بغض کرده بودی و تند تند نفس می زدی من که نصف عمر شده بودم اون موقعا بود که بابا از راه رسید بنده خدا هر جور بود خودشو رسونده بود. دکتر و منشی به بابا گفتن بنده خدا زنت نصفه عمر شده چرا خودت نیومده بودی . بهش گفت که دوتامون گریه کردیم خلاصه آبرومون جلو همه رفت . دکتر و منشیش که فقط بهمون می خندیدن چون تنها بودم دعا دعا میکردم که تو ماشین اذیت نشی. گذاشتمت رو تشکت دیدم آروم ایستادی منم راه افتادم وسط راه که رسیدیم داشتی بی تابی می کردی منم گذاشتمت رو پام و رانندگی کردم برا اولین بار هدیه گلی بهم جرات دادی که تو رو پام باشی رانندگی کنم (قابل توجه مردا که این کارو انجام می دن) خلاصه رسیدیم خونه تو خیلی بی تابی میکردی و شیر نمی خوردی از بس که گریه کردی خوابت برد . بمیرم برات مادر .یه ساعتی خوابیدی و وقتی بیدار شدی دیدم مثل همیشه میخندی دیدم انگار خداروشکر دیگه درد نداری . خداروشکر عزیزم که به خوبی از این مرحله از زندگیت هم گذشتی . امیدوارم همیشه تو همه ی مراحل زندگیت موفق باشی دورت بگردم . خودت میدونی که چقدر برا مامان مهمی وهمیشه برات دعا میکنم . خلاصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصه مبارکت باشه عزیزم بابات هم برات شیرینی و یه فشفشه خرید که عکسارو برات میزارم .
قربونت بشم چقدر گوشواره بهت میاد عین فرشته ها شدی
اینجا سرتو برگردوندی تا فشفشه رو نگاه کنی
اینجا با تعجب انگشتاتو می خوری