هدیه خانمهدیه خانم، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

هدیه ی مامان و بابا

نهمین ماهگرد هدیه گلی البته با تاخیر

1392/7/12 16:01
نویسنده : مامان هدیه
304 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامان جون . بازم دیر اومدم اخه اصلا وقت نمی کنم بیام آپ کنم . مگه با وجود فرشته ای مثل تو دیگه وقت برام می مونه . اول از همه تولد 9 ماهگیت مبارک عروسکم هوراهوراهورا. خبرای این  مدتو که نیومدم برات می نویسم . تقریبا دهه ی آخر شهریور خاله افسانه اینا رفتن مسافرت برا همین ما شبا می رفتیم خونشون می خوابیدیم . من خیلی تو فکر بودم که نکنه با جابجا شدن اذیت بشی البته تو مسافرتا و ... امتحان خودتو پس داده بودی ولی گفتم بالاخره بچه ای دیگه... ولی خداروشکر خیلی خوب بودی و مشکلی نداشتی خداروشکر هورا. خداروهزار مرتبه شکر که فرشته ای مثل تورو خدا به من داده . شبای اول می رفتی تو اتاقا فکر کنم دنبال فاطمه و ریحانه و البته خاله افسانه و عمو امیر می گشتی قربونت بشم الهی بعد دیدی خبری نیست خوب که خونرو می گشتی می یومدی پیش ما . خیلی برامون جالب بود ازت عکس هم گرفتیم نفسم .

خاله افسانه گفته بود که بمونید اونجا ولی من بهش گفتم اگه خواب بودی وقتی بابا مهدی می خواست بره سرکار که می مو نیم ولی اگه بیدار شدی میایم خونه . از اونجایی که تو هم تایم اداری هستی 8 صبح بدون اینکه لنگش کنی بیدار می شی ناقلای مامان همش بیدار می شدی منم می گفتم اگه بمونم تا ظهر تنهایی اذیت می شم ماشاله خونه بزرگه از کجا بگیرمت برا همین می یومدیم خونه و یه ساعتی بازی می کردیم دوباره می خوابیدی . الان هم همین طوری هستی  هر چی خودمو می زنم به خواب که شاید بخوابی هیچ فایده ای نداره باید ساعت 8 بیدار بشی بدون تاخیر . گاهی اوقات من دوست دارم بخوابم ولی وقتی بیدار می شی دوست داری بازی کنی منم مجبورم بیدار شم دیگه نفسم . تقریبا 9 شب ما رفتیم خونه ی خاله . خداروشکر که مشکلی پیش نیومد . بعد از اون مدت هم که خاله وحیده اسباب کشی کرد و اومد دزفول و رفتیم کمکشون تا خونشونو جمع و جور کنیم خداروشکر همه کمکش کردن تا تموم شد شما هم ( هدیه گلی و ثنا بانو و البته امیری ) در تمام مراحل اسباب کشی همراه و همقدم ما بودین قربونت بشم الهی .

 اینم سوغاتی خاله افسانه .

و این هم یه عکس از تو و ریحانه که عجیب عاشق همید قربونتون بشم .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان هستي
11 مهر 92 13:56
به به سلااااااااااام خاله جون مشتاق ديدار دلم برات تنگ شده بود شيطون بلا لباساي خوشگلت مبارك.البته اول نه ماهگيت مبارك بعد هم لباسات.دندوناي موش موشيت چه نازن عزيزم حسابي خوردني شدي.
قربونت با اين همه كنجكاويات


سلام خاله جون منم دلم براتون تنگ شده . ممنون ایشاله نه ماهگی هستی جون . بوووس .
مامان امیررضا
12 مهر 92 13:42
نه ماهگیت مبارک جیجل


میسی زندایی جون
وسوسه
9 آبان 92 9:57
خدا براتون نگه داره

آپم ممنون میشم سر بزنید


ممنون لطف دارید
چشم