هدیه خانمهدیه خانم، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

هدیه ی مامان و بابا

اولین صعود هدیه گلی

1392/5/18 12:56
نویسنده : مامان هدیه
425 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامان جونم . قربون پیشرفتت بشم عزیز مامان طبق پیش بینی که کرده بودم بعد از چند روز تونستی از اولین ارتفاع بالا بری و خودتو به وسطای آشپزخونه میرسونی  و انقدر سرعت عملت زیاد شده که تا به خودم می جنبم وسط آشپزخونه ای بلا . تو تختت که خوابی وقتی بیدار میشی یاد گرفتی بلند میشی می شینی و می خوای از تختت بیای بیرون وااااااااااااااااااااااااااای  بلای مامان . یعنی فکر کنم من باید کار و زندگیمو تعطیل کنم بشینم پات نفسم .

اینم عکسی از هنرنماییت

اینجا هم که بازم تو خوابه نازی و من شکار کردم

رفته بودیم فروشگاه برا خرید و تو رو گذاشته بودیم تو سبد خرید و همه نگات می کردن و تو هم کم نمی زاشتی و خود شیرینی می کردی امیدم .

یه شب که رفته بودیم خونه ی آقاجون دختر دایی من (سارا) که نی نیامون یعنی شما و آرمیتا خانم رو تو یه روز به دنیا آوردیم اونجا اومدن فکر میکنم اختلاف تولدتون ٤٠ دقیقه باشه . در حقیقت دوتاتون اندازه همید امیدوارم تو آینده دوستای خوبی برا هم باشید عکستونو می زارم .

قربونت بشم که انفدر باهوشی که می دونی موقع عکس گرفتن باید نگاه به دوربین کنی و امیری هم که طبق معمول در حال جیم زدن

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

zahra55
15 مرداد 92 0:36
سلام زن عمو سمیه....
زهرام...دختر آقا ناصر و فرزانه خانوم...
هدیه تو عکس اخریش چه خوشگل افتاده!!!
ایشالله بازم از این پیشرفتا داشته باشه....
موفق باشید!!!!


مر30 عزیزم لطف داری ممنون که به هدیه گلی سرزدی همیشه از این کارا کن . لطفا آدرس وبتو برام بزار خوشحال میشم سربزنم . امیدوارم ما هم شاهد پیشرفت و موفقیت های شما باشیم
مامان هستی
16 مرداد 92 18:46
سلام هدیه گلی.خوبی عزیزم.تو که راه افتادی کار مامان جون هم حسابی دراومده.خوشگل خانم هستی هم دندون درآورده.در اولین فرصت وبش رو آپ میکنم خوشحال میشیم با مامان برین سر بزنین.بوس بوس بووووووووووووووس


سلام مامانی . بالاخره درآورد خداروشکر دیگه راحت شد . آره بابا ماشاله بهش یه دقیقه یه جا نمیمونه دورش بگردم الهی . ولی دخمل ما هنوز دندون درنیاورده
مامان امیررضا
17 مرداد 92 2:30
سلام می گم این دخمل تو سبد رو چند خریدی


والا قیمتش خیلی بالا بود برا همین ما خودمونو تکوندیم تا خریدیمش نفس مامان .
فرزانه مامان علی اکبر
20 مرداد 92 20:51
ماشالله هدیه جونم عزیزه خاله فداش بشم


مر30 خاله جون . لطف داری . خدا حفظ کنه آقا علی اکبرمونو
ღمامان على اكبرღ
24 مرداد 92 4:40
سلام ماشاالله به هدیه خانم
مامانی دیگه باید کار و زندگی رو تعطیل کنی برا مواظب از خانم طلا تا......برا خودش خانمی بشه.
وااای چه با نمک خوابیده
هدیه طلا رو ببوس


سلام / ممنون خاله . اره دیگه کاری غیر از این ندارم
مهتــــ❤ـــــاب مامان یلـــ❤ــــدا
26 مرداد 92 16:04
سلاااااااام ما اومدییییییییییییییم

ماشالا به دخملی همین روزاست که شما هم باید راه های خطرناک رو ببندین

مرسی بهمون سر زدین عزیزم[





خوش اومدین عزیزم . واقعا همین طوره ولی خونمون طوریه که خوش به حال دخملیه . چون نمیتونیم بعضی از جاها رو ببندیم مثل آشپزخونه چون جلوش کاملا بازه. ممنون که اومدی. یلدا جونو ببوس

با افتخار تمام لینک شدید
مهتــــ❤ـــــاب مامان یلـــ❤ــــدا
27 مرداد 92 2:46
عزیزم مرسی بابت خبر خوشی که دادی
همیشه خوش خبر باشی
آخــــــــــــــــی امشب و راحت میخوابم


اره واقعا خداروشکر منم خیلی خوشحال شدم مو به تنم سیخ شد البته کلی هم گریه کردم