اولین صعود هدیه گلی
سلام مامان جونم . قربون پیشرفتت بشم عزیز مامان طبق پیش بینی که کرده بودم بعد از چند روز تونستی از اولین ارتفاع بالا بری و خودتو به وسطای آشپزخونه میرسونی و انقدر سرعت عملت زیاد شده که تا به خودم می جنبم وسط آشپزخونه ای بلا . تو تختت که خوابی وقتی بیدار میشی یاد گرفتی بلند میشی می شینی و می خوای از تختت بیای بیرون وااااااااااااااااااااااااااای بلای مامان . یعنی فکر کنم من باید کار و زندگیمو تعطیل کنم بشینم پات نفسم .
اینم عکسی از هنرنماییت
اینجا هم که بازم تو خوابه نازی و من شکار کردم
رفته بودیم فروشگاه برا خرید و تو رو گذاشته بودیم تو سبد خرید و همه نگات می کردن و تو هم کم نمی زاشتی و خود شیرینی می کردی امیدم .
یه شب که رفته بودیم خونه ی آقاجون دختر دایی من (سارا) که نی نیامون یعنی شما و آرمیتا خانم رو تو یه روز به دنیا آوردیم اونجا اومدن فکر میکنم اختلاف تولدتون ٤٠ دقیقه باشه . در حقیقت دوتاتون اندازه همید امیدوارم تو آینده دوستای خوبی برا هم باشید عکستونو می زارم .
قربونت بشم که انفدر باهوشی که می دونی موقع عکس گرفتن باید نگاه به دوربین کنی و امیری هم که طبق معمول در حال جیم زدن