9و نیم ماهگی هدیه گلی و اتفاقات مهم
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام مامانم . قربون شکل ماهت بشم الان اومدم برات بنویسم بازم دیر اومدم هر وقت میام که برات بنویسم و می خوابونمت اصلا نمی خوابی انگار فکرمو می خونی و هر کار ی می کنم نمی خوابی الان هم تازه خوابیدی ولی می دونم اگه بفهمی دارم کاری می کنم بیدار می شی ناقلای مامام .از بس خوابت کمه و من هم خیلی خسته میشم مجبورم تا می خوابی منم بخوابم چون دچار کمبود خواب شدم کم خواب مامان
واممممممممممممممممممممما زندگی مامان اینار اومدم با کلی خبر .
بعد از اون مدت که از پله ی آشپزخونه میومدی پایین نمی دونم به چه علت دیگه ترسیدی و نمیومدی به قول بابایی شاید من کاری کردم که تو می ترسی چون من خیلی می ترسم شاید منتقل شده اما حالا راحت میای پایین ولی مثل قبل نه الان قشنگ اول پاتو میزاری پایین وبعد خودت میای پایین دردت بخوره به جونم و به همین ترتیب از پله ی دستشویی و حتی جدیدا اقدام می کنی که از تخت ما هم بیای پایین ایشاله یاد بگیری و من خیالم راحت بشه و دیگه استرس نداشته باشم دختر باهوشم .
در کابینتا و کشوهو که دیگه نگووووووووووووووووووووووو . گاهی اوقات دیگه کلافه می شم از بس که بازشون می کنی و چیزاشونو می ریزی و من پشت سرت باید جمعشون کنم خداروشکر با اینکه سیب و پیاز تو آشپزخونن ولی بهشون توجه نمی کنی . تازه چون قدت به کشوهای بالایی نمی رسه که ببینی چی توشونه پابلندی می کنی تا ببینیشون قربون پاهای کوچیکت بشم الهی . من موندم دنبال چی می گردی تو کشوها
دیگه بهت بگم چشم و دهن عروسک کجان نشون می دی .
بهت بگم چیزی رو به من یا به باباجون یا به کس دیگه بده می دی قربونت بشم
بیرون و ددر رفتنو خیلی دوست داری و اگه کسی رو ببینی که می خواد بره بیرون خودتو می ندازی تو بغلش .
همسایه ها عاشقتن از بس که خوش خنده و مهربونی هر وقت کسی رو می بینی ذوق زده میشی و کلی می خندی اوناهم عاشقت میشن . بعضی از همسایه ها چند روزی یه بار باید بیان ببیننت . تازه خاله زهرا همسایه ی روبرویی نی نی تو راه داره همش قربون صدقت می ره هی میگه ایشاله نی نی من مثل توباشه خلاصه یه کاری می کنی که خودتو تو دل دیگران جا باز کنی زندگیم
وقتی می خوام بخوابونمت و می ریم طرف اتاق لالا با زبون بی زبونی می گی نمی خوام لالاااااااااااااااااااا .
با صدای آهنگ و حتی مداحی شروع می کنی به تکون خوردن نمی دونم محرم که داره میاد باید چیکار کنم فعلا داریم تمرین سینه باهات می کنیم که آبرومون نره
وقتی نی نای نای می کنی خودت می مونی به چرخش دستت نگاه می کنی قربون دستای قشنگت برم.
دوست داری خودت چیزی بخوری ولی از اونجایی که تو درست غذا نمی خوری و همش از غذا خوردن فرار می کنی اگه بزارم خودت بخوری دیگه هیچ . هیچی نمی خوری و من دیونه میشم . ولی میوه رو بعد از قطره آهن به خودت میدم بخوری و تو هم می خوری خداروشکر . و البته یه لیوان نی دار برات گرفتم از بس که آب نمی خوردی حالا بازم می بینم خداروشکر آب خوردنت بهتر شده . می زارمش رو زمین و خودت هر وقت تشنت شد می ری سراغش و مک می زنی.
وقتی نماز می خونم برای گرفتن مهر نمی دونی چکارا که نمی کنی دردت به جونم . وقتی دیدی فایده ای نداره و چیزی عایدت نمیشه خودتو میندازی تو بغلم یا وقتی سجده می رم می ری رو شونه هام .
وقتی من دارم تو آشپزخونه غذا درست می کنم یا کارامو انجام می دم کلا بهم آویزونی و من نمی تونم جم می خورم چون می ترسم بیفتی نفسم برا همین من معمولا یه کفگیر و چند تا ظرف پلاستیکی می زارم جلوت و خودتو با اونا مشغول می کنی .
دیگه رورویک بدردت نمی خوره و بی استفاده مونده ولی خداییش 6 ماه ازش استفاده کردی و خیلی خوب بود حیف شدددددددددددددددددددددددددد.
وقتی بابا جون میاد و می بینیش میخوای بال در بیاری
یه شب بابا جون بردت بیرون خیلی بی تابی می کردی . شب تو خواب می گفتی ب ب د د . قربونت بشم الهی .
وقتی دعوات می کنم بغض می کنی و خودتو می ندازی تو بغلم
بدون شرح
این هم نمایی از بالا رفتن پله ها خونه ی بابا بزرگ (بابای بابایی) قربونت بشم از 5 تا پله بالا رفتی و با تشکر از بابایی که این عکسارو ازت گرفته چون من پیشت نبودم . ماشاله به دخملم . به این نتیجه رسیدم که شما نی نیا براتون آب نیست وگرنه شناگرهای ماهری هستید
اینجا با تعجب داری ارتفاعو نگاه میکنی قربون چشای قشنگت بشم الهی .
و این عکس که هدیه و ثنا مشغول نگریستن به خاله ستاره هستن و من می خواستم کارامو کنم یعنی یعنی
و این هم عمو مهرداد که نمی دونم چرا ازش می ترسی به قول خودش وقتی می بینیش میگه این عمو یا لولوه . طبق معمول بازم در حال فرار کردن.