شروع محرم و 10 ماهو 13 روزگی هدیه
عزیز مامان سلام .امسال خیلی انتظار ماه محرمو می کشیدم و عجیب دوست داشتم زودتر از راه برسه شاید به خاطر وجود تو بوده . پارسال همین موقع ها شما تو شکمم بودی و من هر شب مراسم مسجد رو می رفتم و امسال هم اگر خدا قبول کنه و شما بزارید هر شب رفتم نمی دونم شبای دیگه میشه برم یا نه . امروز هم که جمعه بود و مراسم تعزیه ی علی اصغر . طبق معمول هر روز صبح که ساعت 8 بیدار میشی حالا هم بیدار شدی و تا آماده شدیم تقریبا ساعت یه ربع به 9 از خونه خارج شدیم . هیئت ثارا.. رفتیم هر سال اونجا میرم خیلی مراسماش عالین و خیلی خوب بود و شما هم فقط یکم اذیت کردی اونم فقط به خاطر خوابت بود که خداروشکر خوابت برد و یکم خوابیدی .خلاصه اینکه اونجا خیلی نی نی بود و برای همه ی اونایی که نی نی می خواستن کلی دعا کردم . اونجا یکی از دوستامو دیدم که بچه دار نمیشه کلی براش و البته برا همه ی اونایی که نی نی می خواستن دعا کردیم ایشاله سال دیگه با نی نی برن منم گفتمش که لباسا رو به نیت اینکه سال دیگه نی نیو بیاری تو مراسم بهت میدم ایشاله اون ، خاله سارا و خیلی های دیگه که نی نی می خوان خدا یه نی نی خوب بده .اللللللللللللللللللللللللللللللللهی آمین .
قربون مظلومیت علی اصغر بشم وقتی آدم میشنوه که چه به سرش اومده می خواد دیونه بشه اونجا با متنی که خونده شد شما رو به علی اصغر سپردیم ایشاله خدا و همه انبیا از همه ی نی نیا محافظت کنن . مامان من به زبون نی نیا برات نوشتم تا بتونی بهتر متوجه بشی زندگیم .
اینجا هم چند تا عکس با لباسای بلا تشبیه علی اصغر ازت گرفتم که برات می زارم و هر وقت می کردمشون تنت می رفتی تو آینه و خودتو می بوسیدی دورت بگردم عروسکم .
قربونتون بشم که شما نینیا هم محبتشون رو درک می کنید تویی که اصلا از لباس پوشیدن و روسری زدن به سرن بدت میومد کل مراسم تو سرت بود و مشکلی باهاش نداشتی خودم تعجب کرده بودم .
این هم همراهامون در این روز
ثنا خانم
محمدصدرا پسر دختر خاله ی مامان
و اینجا هم که شما خوابت برد قربون مظلومیتت بشم