هدیه خانمهدیه خانم، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

هدیه ی مامان و بابا

30 سالگرد تولد مامان و هشتمین سالگرد ازدواج مامانی و بابایی

مامان جونم برات بگم که وقتی بزرگ شدی بدونی و یادت بمونه که 10 شهریور تولد مامانه و 13 شهریور سالگرد ازدواج مامان و بابا . و تو هم که حاصل عشقمون هستی داروندار مامان و بابا . بابا روز تولدم یه کیک دو منظوره خرید دست گلش درد نکنه و همچنین چند تیکه لباس از طرف هدیه گلی و بابا جونی . دستتون طلا . چند تا عکس گرفتیم ولی چون قابل گذاشتن تو وب نیستن برات نگهشون می دارم تا بعد ببینی ولی چند تا عکس تکی ازت گرفتیم که برات می زارم عسلم.   و اما برای روز تولد حضرت معصومه و همجنین روز دختر من و بابا یه لباس خیلی قشنگ برات خریدیم . مبارکت باشه عزیزم .هر بار که تنت بود و خواستم ازت عکس بگیرم جور نمیشد برا همین مجبور شدم بدون خودت از لب...
22 شهريور 1392

اندر احوالات هدیه گلی

و اما از شیطونیات برا بنویسم که انقدر خوردنی و بلا شدی که منو بابات عاشق خودتو کاراتیم . دومین صعودت از پله ی دستشویی که بازهم تونستی بالا بری و تا من میرم دستشویی امونم نمی دی و به سرعت نور در دستشویی قربونت بشم الهی. قدم اول قدم دوم قدم سوم و این هم رونمایی از دومین صعود هدیه گلی و با خنده ی قشنگت نشون میدی چقدر از پیشرفت خودت راضی هستی همه ی وجود مامان . غیر از تخت خودت که تو اتاقته یه تخت کوچیک دیگه هم داشتی که کنار تخت خودمون می زاشتیمت بعد از مدتی مجبور شدیم که تختو بچسبونیم به دیوار چون تو حرکت می کردی و می ترسیدیم بیفتی . بعد از اون راه دیگه ای پیدا کردی که از تخت بلند بشی و عازم تخت ما بودی که ما هم مجبور بودیم ...
18 شهريور 1392

دومین سفر هدیه گلی

دخترکم . نازگلکم به خاطر عروسی دختر عمه برای دومین بار افتادیم تو جاده . من خیلی استرس تورو داشتم که نکنه اذیت بشی . چون اون دفعه کوچیکتر بودی و قانع بودی تو بغلمون بمونی ولی حالا دوست داشتی حرکت کنی خلاصه با توکل به خدا راه افتادیم .روز 4 شنبه ساعت 7 صبح بعد از رفتن به سبزقبا و خداحافظی با آقا جون اینا از اندیمشک خارج شدیم 4 رسیدیم قم و رفتیم خونه ی عمو ناصر اونجا ناهارمونو خوردیم و ساعت 7 از قم حرکت کردیم به سمت تهران . تقریبا ساعت  10و خورده ای رسیدیم تهران خونه ی خاله ها . خیلی خسته نبودیم خلاصه تا شام خوردیم فکر کنم 11 و نیم شد و چون تو و بابا خسته بودید زودتر خوابیدید ثنا هم خ...
18 شهريور 1392

گردش های هدیه گلی

توی این مدت چند باری با آقا جون اینا کنار آب ( پارک رعنا ) و یکبار هم کت یا( همون اتاقک های کنار آب که مردم قبلا زمان جنگ برای امنیت به اونجا پناه میبردن) رفتیم و من چند تا عکس از اونجا برات می زارم خیلی خوش گذشت و همین طور به تو دخمل خوبی بودی و تو آب میموندی البته می خواستی یکم عادت کنی یواش یواش تو آب بشینی ولی وقتی نشستی چهار دست و پا تو آب می رفتی خیلی خوشت اومده بود من هم وسایل بازی و جوجه حناییاتو با خودم برده بودم و تو استخری که ریحانه با خودش اورده بود بازی می کردی و دوست داشتی . اینجا تو وان امیرضا نشستی و توسط عمو عباس وسط آب . قربون شهامتت بشم میخوای خودتو بندازی تو آب  اینجا هم که تو و ثنا کنار هم و تو آب هستید ...
17 شهريور 1392

بازم یه اتفاق بد

سلام مامان جونم . منو ببخش عزیزم اینبار خیلی دیر اومدم ولی حالا که اومدم با کلی خبر و عکس جدید ازت اومدم . ایشاله بتونم و وقت کنم و شما بزاری که کارمو انجام بدم زندگیم .  امید مامان سعی می کنم هر چی یادم هست بزارم . چند هفته ی پیش دقیقا روز چهارشنبه ولی یادم نمیاد چندم بود روی تخت بودی که بازم بیدار شدی و با وجود بالشایی که برای حفاظ برات گذاشته بودیم رد کردی و بازم از روی تخت افتادی خیلی روز بدی بود فقط صدای گریتو شنیدم و بدو بدو اومدم تو اتاق البته بابات زودتر بغلت کرده بود و نمیدونیم چطور افتاده بودی همین طور گریه می کردی و اصلا آروم نمیشدی بمیرم برات الهی چی سرت اومد خلاصه با کلی کارهایی که انجام دادیم یکم آروم شدی ولی انگار تا یا...
17 شهريور 1392

اولین صعود هدیه گلی

سلام مامان جونم . قربون پیشرفتت بشم عزیز مامان طبق پیش بینی که کرده بودم بعد از چند روز تونستی از اولین ارتفاع بالا بری و خودتو به وسطای آشپزخونه میرسونی  و انقدر سرعت عملت زیاد شده که تا به خودم می جنبم وسط آشپزخونه ای بلا . تو تختت که خوابی وقتی بیدار میشی یاد گرفتی بلند میشی می شینی و می خوای از تختت بیای بیرون وااااااااااااااااااااااااااای  بلای مامان . یعنی فکر کنم من باید کار و زندگیمو تعطیل کنم بشینم پات نفسم . اینم عکسی از هنرنماییت اینجا هم که بازم تو خوابه نازی و من شکار کردم رفته بودیم فروشگاه برا خرید و تو رو گذاشته بودیم تو سبد خرید و همه نگات می کردن و تو هم کم نمی زاشتی و خود شیرینی می کردی امیدم . ...
18 مرداد 1392