هورررررررررررراااااااااااااااا بالاخره هدیه تونست کاملا غلت بزنه
عسل مامان امروز تنهایی چرخیدی تازه دیگه سینه خیز دور می خوری دور خودت و تازه یاد گرفتی عقب عقب میری قربونت بشم گذاشتم مراحل مختلفو طی کنی بعد دستمونو می گیریم پشت پات تا جلو بری دختر زرنگم . نمی دونی چقدر ذوق می کنی . چند روزیه که سرتو از رو بالش بلند می کنی و می خوای بلند شی ماشاله بهت باشه عزیزم . بالشتم که یاد گرفتی از زیر سرت درمیاری و باهاش بازی می کنی و میزاری تو دهنت برا همین من مرتب رو بالشتو می شورم تا خیالم راحت باشه جیگر مامان . بمیرم الهی وقتی چیزیو می زاریم جلوت از شوق زیاد عقب عقب میری ایشاله زود یادمیگری مامان جون . یه چیز دیگه من از کوچیکی تو رو می زاشتم تو ماشین رو صندلی کنارم و همه جا با خودم می بردمت . تو زمستون تو...
نویسنده :
مامان هدیه
3:22